نقد فیلم بتمن ۲۰۲۲ – The Batman :
فیلم بتمن ۲۰۲۲ اینبار یک فیلم ابرقهرمانی نیست. نه واقعا. همه چیز هم در بتمن وجود دارد: بتموبیل، کت و شلوار زمخت، وسایلی که توسط پیشخدمت آلفرد به این سو و آن سو می رود. و البته، در مرکزفیلم هم، نشان میدهد که شهر گاتهام در حال فروپاشی است.
اما در دستان مطمئن ریوز، همه چیز به طرز خیره کننده ای زنده و جدید است. او بهعنوان کارگردان و نویسنده، داستانی آشنا بهنظر میرسد و آن را حماسی، ساخته است. «بتمن» او بیشتر شبیه یک درام جنایی تلخ دهه ۷۰ است تا یک فیلم پرفروش را شامل می شود.
هم اکشن هست و هم غیر قابل پیش بینی می باشد، فیلمهایی مانند «جنگجویان» و همچنین یکی از بهترینها در این ژانر، «ارتباط فرانسوی» را به یاد میآورد. و با وجود یک سری قتلهای پرمخاطب که طرح را هدایت میکنند، گاهی اوقات چنین احساس میشود که قاتل زودیاک، شهروندان گاتهام را به وحشت میاندازد.
و با این حال، با وجود این محک، این فیلم بدون تردید یک فیلم مت ریوز است. او در اینجا همان کاری را که با آثار جذابش در مجموعه «سیاره میمونها» انجام داد انجام میدهد: منظرهای هیجانانگیز و سرگرمکننده خلق کرد، اما در خطرات واقعی و احساسی را شامل می شد. این یک فیلم بتمن است که از جایگاه خود در فرهنگ پاپ آگاه است، اما به صورت فرا واقعی نیست. در عوض، افسانه شخصیت کتاب های مصور را تصدیق می کند،
فقط برای بررسی آن و ابداع مجدد آن به روشی قابل توجه و جسورانه این فیلم دیده میشود. فیلمنامه ریوز و پیتر کریگ این قهرمان را مجبور میکند تا تاریخچهاش را زیر سوال ببرد و با هدفش مقابله کند، و با انجام این کار، دریچهای برای ما بهعنوان بیننده ایجاد میکند تا روایتهایی را که در زندگیمان به آن چسبیدهایم را به چالش بکشیم.
و با به عهده گرفتن رابرت پتینسون در نقش بروس وین، بازیگری داریم که نه تنها آماده است، بلکه گرسنه است تا غرایز عجیب و غریب و تاریک این شخصیت را کشف کند. این وارث پرشور ثروتی نیست که در یک لباس به بازی اش ادامه دهد. این تراویس بیکل با لباس بت است، و از سایر شخصیت ها جدا می باشد. او دو سال از دوران تصدی خودش به عنوان بتمن می گذراند، و جنایتکاران را از بالا در برج وین ردیابی می کند .
تغییری الهام گرفته از پراکندگی معمول وین مانور، که حاکی از انزوای بیشتر از جامعه است را شامل می شود. او با صدای آغازین در فیلم گفت: “آنها فکر می کنند من در سایه ها پنهان شده ام.” “اما من سایه هستم.” در روشنایی روز، پتینسون حال و هوای خماری ستارههای راک مستقل را به ما میدهد. اما در شب، میتوانید عجلهای را که او از ورود به داخل و اجرای نسخه انتقامجوییاش به دست میآورد، حتی در زیر برخی ابزارها و و تاریکی ها مشاهده کنید.
همانطور که او تقریباً در تمام نقشهایی که از زمان فیلم «گرگ و میش» که او را به یک سوپراستار جهانی در سال ۲۰۰۸ تبدیل کرد، نشان داده است، و با نویسندگانی از دیوید کراننبرگ گرفته تا کلر دنیس و برادران سافدی کار میکند، پتینسون بهترین حالت خود را دارد وقتی در نقش شخصیتهایی بازی میکند که باعث ناراحتی شما میشوند این قدرت بازیگری اش را نشان میدهد .
حتی بیشتر از کریستین بیل در این نقش، پتینسون بسیار ماهرتر است که ویژگی های زیبا و زاویه دار خود را ناراحت کننده جلوه دهد. بنابراین هنگامی که او برای اولین بار از زوئی کراویتز در نقش سلینا کایل جاسوسی می کند، که به وسیله موتورسیکلت به دنبال عدالت میگردد وی کسوی غیر قابل انکار در چشمانش وجود دارد.
پتینسون و کراویتز حس دیوانه کننده ای با یکدیگر دارند. او از نظر جسمی و عاطفی در هر مرحله همتای اوست. این مثل یک جنگنده و یک بازمانده با قلبی وفادار و حس قوی نسبت به آنچه هست را شامل می شود. کراویتز پس از نقش اصلی خود در فیلم هیجانانگیز استیون سودربرگ به نام «کیمی» همچنان جذابیت شدید و قدرتی آرام را درون خودش دارد.
او مثل بازیگرانی است که نقش های منحصر به فردی دارند. جفری رایت صدای کمیاب آرمان گرایی و نجابتش به عنوان کمیسر گوردون را در خودش دارد. جان تورتورو در نقش کارمین فالکون، رئیس جنایتکار، سردرگم است. اندی سرکیس سزار در فیلمهای میمون ریوز در نقش آلفرد حکمت و صمیمیت پدرانه را به ارمغان میآورد. کالین فارل بهعنوان اسوالد کوبلپات شرور که بیشتر با نام پنگوئن شناخته میشود، کاملاً غیرقابل تشخیص است. و پل دانو در نقش The Riddler کاملاً ترسناک است که انگیزه خود برای انتقام گیری بخش اصلی داستان را فراهم می کند.
او در اینجا به گونه ای افراط می کند که یادآور کار شگفت انگیز او در «خون خواهد بود» را شامل می شود. آشفتگی او آنقدر شدید است که ممکن است به طور غیرمنتظره ای بخندید تا تنش ایجاد شده درونتان را بشکنید . اما هیچ چیز سرگرم کننده ای در تخودش ندارد. دانو به شما این حس را می دهد که انگار در حال تماشای مردی هستید که واقعاً و عمیقاً آشفته است.
این به این معنی نیست که «بتمن» یک فیلم بی معنی است. علیرغم مدت زمان طولانی نمایش نزدیک به سه ساعت، این فیلمی است که به طور مداوم از نظر ظاهری جذاب است. وسیله نقلیه بت من مثل فیلم مکس دیوانه در این فیلم به نمایش گذاشته شده است. که در بخشه ای مختلف فیلم نقش دارد. این یک تصادف پیچیده تعقیب و گریز ماشینی و واکنش زنجیره ای است که با یک فیلمبرداری وارونه از خشم آتشین به پایان می رسد که به معنای واقعی کلمه باعث میشود که دهان آدم ازت عجب باز بماند.
در طول دعوا در یک کلوپ شبانه که با نورهای قرمز تپنده مشخص می شود، می توانید هر مشت و لگد را در فیلم حس کنید. و تیراندازی در راهروی سیاهرنگ، که فقط با انفجار تفنگ ساچمهای روشن میشود، هم دلخراش و هم خیرهکننده است. موسیقی متن آهنگساز کهنهکار مایکل جیاکینو، قدرت صحنههایی از این دست را بهشدت افزایش میدهد. او که بیشتر به خاطر موسیقی فیلم پیکسارش شناخته میشود، با «بتمن» کار کاملاً متفاوتی انجام میدهد: آهنگ های ضربی و شیپوری را به نمایش میگذارد، و شما آن را در اعماق قلب خود احساس خواهید کرد.
ریوز با همکاری هنرمندان و صنعتگرانی که در راس بازی خود فعالیت می کنند، فیلمی ساخته است که می تواند در عین حال اثری قابل توجه و در عین حال امپرسیونیستی باشد. گریگ فریزر، فیلمبردار، همان ترفند جادویی خیرهکنندهای را انجام میدهد که با کار نامزد اسکار خود در «تلماسه» دنیس ویلنوو انجام داد: از میان بارانهای ریزشبار و نورهای نئونی، تصاویر او هم احساس سنگینی خاصی دارند. استفاده او از سایه ها و نورها استادانه است و برای انتقال حس پیشگویی و تنش بسیار مفید است.
همچنین طراحی صحنه و لباس از ژاکلین دران بزرگ با دیو کراسمن و گلین دیلون که لباس پتینسون را طراحی میکنند به خوبی حال و هوای جذاب و هیجانانگیز فیلم را تکمیل میکند. در پایان این نقد فیلم می توان گفت این زیباترین فیلم بتمن است که تا به حال خواهید دید حتی اگر واقعاً طرفدار مجموعه فیلم های بتمن نباشید.

مدیرتولید و اجرایی
متولد 1358
کارشناسی مدیریت