پرفورمر بازیگری نقش های بدون دیالوگ را در سینما چطور اجرا می کند؟

tom jr1

پرفورمر بودن، شروع رویاپردازی کاری من در سینما بود. هشت ساله که بودم، وقتی یک فیلم ترسناک قدیمی می دیدم با خودم گفتم: من هم دوست دارم از این فیلم ها بسازم. می خواهم لباس هیولایی بپوشم و داخل فیلم بازی کنم.
من باید شخصیتی بسازم که چیزی فراتر از یک لباس هیولایی باشد.همین است که باعث تأثیرگذاری اجرا می شود.وقتی هشت سالم بود کسی درباره این موضوع نمی دانست.برای من حکم یک قلمرو سری و مخفی را داشت.دوستانم و والدینم درکش نمی کردند. سعی می کردم به نحوی بفهمم چطورمی توانم یک لباس گودزیلایی بسازم و چطور باید گریم هیولایی روی خودم اجرا کنم؟

در ویدیوی زیر پرفورمر سینمای هالیوود درباره بازیگری نقش های هیولایی می گوید:

من تام وودراف جونیور هستم. بازیگر هستم و مخلوقات مختلف می سازم و با آنها اجرا می کنم.
پرفورمر ( Performer ) عملا یک بازیگر است اما استعدادهای دیگری هم دارد که بخش زیادی از آن را باید فیزیکی اجرا کند.
اگر نگویم همه نقش ها، باید بگویم بیشتر نقش هایی که بازی کرده ام هیچ دیالوگی نداشته اند. بنابراین باید همه چیز را به طور فیزیکی اجرا کنم. باید حرکات فیزیکی را با محتوای احساسی که می خواهید به مخاطب القا شود، ترکیب کنید. حال این می تواند برای خود مخلوق داخل صحنه باشد، یا با یک بازیگر دیگرکه دیگران بتوانند نسبت به همان مخلوق واکنش نشان بدهند.و با آن وارد تعامل شوند.
به نظرم بخشی از فرایند تلاش و جمع اوری این طور اطلاعات باعث شد انگیزه بگیرم و به دنبال همین کار بروم. یاد گرفتن این چیزها آسان نبود.اما برای من بهترین چیز دنیا بود.باعث می شد بیشتر یاد بگیرم و اشتیاقم بیشتر شود…ب
زمانی باید یک نامه دست برای جان چیمبرز می نوشتم که مسئول گریم بود و برای فیلم اصلی سیاره میمون ها کار می کرد و اینطوری بود که وارد این صنعت پرفورمر شدم.به خاطر کاری که باهم انجام دادیم، جان به قهرمان من تبدیل شده بود.آن فیلم تاثیر زیادی روی من داشت.جان هم برایم نامه نوشت و واقعا برایم ارزشمند بود.
بعد توانستم افراد دیگری را هم ببینم که گریم های فوق العاده ای اجرا می کردند و برای فیلم و سریال، اعضای پروتزی محشر می ساختند.
در نهایت توانستم برای اولین بار روی یک فیلم سه بعدی در استودیو یونیورسال مشغول بشوم. اینطوری بود که هیولا ساختن را شروع کردم و احساس خوبی به این کار داشتم.

به تدریج موفق شدم با استن ویلسون همکاری کنم. این همکاری اثر مهمی روی من گذاشت چون استن ترتیبی داد که من بتوانم نقش هیولای گیلمن را بازی کنم. اولین لباس هیولایی عمرم را به تن کردم و به بهترین شکل ممکن کارم را شروع کردم.نقش هیولای مرداب سیاه را هم بازی کردم.
وقتی می خواهم برای یک هیولا حرکت خاصی طراحی کنم، باید اول کلی کارهای مختلف انجام بدهم. اول خودم ایده می دهم. بعد به نمونه های خاص یا نمونه هایی که بتوانم اجرا کنم نگاه می اندازم.
معمولا وقتی کارگردان روی یک شخصیت خاص کلی حساب کرده باشد می رویم سر صحنه و کلی وقت می گذاریم تا حرکات را درست دربیاوریم و تغییرشان بدهیم.
از این بابت تجربه های خیلی خوبی کسب کردم.
به نظرم بهترین جنبه اجرا با لباس های هیولایی این است که با وجود تور ایمنی و وسایلی که بیست بار دورم پیچیده شده.
هیچکس من را نمی بیند
.باید این را حرکتش می دادیم.روز اول همیشه عصبی می شدم. حتی یادم هست وقتی اولین لباس را پوشیدم یکی پرسید: می دانی چطور با آن راه بروی؟
فقط همین سوال که می دانم چطور با آن راه بروم یا نه. باعث شد فکر کنم، اوه من باید راه بروم. باید بدانم چطور راه بروم؟ اصلا کجا باید بروم؟
ولی حالا اعتماد به نفسم بیشتر شده است. در فیلم بیگانه 3 اولین لباس هیولایی یک مخلوق فرازمینی را پوشیدم واقعا عالی بود.با بهترین بازیگران این عرصه همکاری کرده ام. در یکی از اولین همکاری ها در فیلم رعشه لباس هیولای گرابوید را پوشیدم. هربار که فرصتی پیدا می کنم تا نقش یک هیولا را بازی کنم.هیجان زده می شوم و برایم تازگی دارد.
همیشه به گوریل ها علاقه خیلی زیادی داشته ام. از آنها خوشم می آید. به نظرم سخت ترین قسمت گوریل بودن، حرکات فیزیکی آنهاست.
برای پرفورمر  بهتری بودن، در تمام دنیا به حرکات گوریل ها در باغ وحش ها دقت کرده ام و از بخش اجرا و حرکات مطمئنم به نظرم مهم ترین چیز برای شروع این است. که چیزی متفاوت از یک انسان را نمایش بدهیم، و در عین حال از جلوه واقعی آن دور نشویم.
تا مردم بتوانند چیزی را ببینند که به نظرشان آشنا باشد
. گوریل حرکات زیادی با صورتش انجام می دهد. در سر گوریل 35 عصب حرکتی وجود دارد و چهار نفر باید فقط مسئول حرکات صورت باشند.
وظیفه این افراد، جان بخشیدن به صورت گوریل است.تا بشود احساسات را در صورت تشخیص داد.یک تیم من را ساپورت می کنند .یک جورهایی مثل موسیقی است.
عروسک گردان ها مثل اعضای گروه موسیقی می مانند
،ما همه داخل یک گروه هستیم و هرکس می داند نقش دیگران چیست. مثلا یک نفر گیتار می نوازد. یکی دیگر کیبورد دستش است، آن یکی درام می زند،و یکی هم بیس را به دست می گیرد. اگر همه باهم کار نکنند و سرشان به کار خودشان باشد، جز سروصدای ناهنجار چیز دیگری حاصل نمی شود.وقتی همه هماهنگ باشند می توانند موسیقی بنوازند.قطعا چیزی نیست که یک نفره بشود انجامش داد.
تقریبا 25 سال است که با لباس های هیولایی کار می کنم. تجربه واقعا خوبی بوده چون اینطوری می توانم حتی وقتی روی صحنه هستم.بازهم چیزهای جدیدی یاد بگیرم.
من داخل لباس هیولایی مخفی شده ام.
از کاری که انجام می دهم هرگز خسته نمی شوم. این خانه من است و من هم بخشی از آن هستم. هیچوقت از پوشیدن لباس هیولایی و اجرای نقش هیولا خسته نمی شوم چون من همیشه یک پرفورمر هستم.

نظرتان را در مورد این مطلب بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *