فیلم بالا رو نگاه نکن Don’t look up آدام مککی وقتی در میان خطوط بداههپردازی شدهٔ فراوان فیلم “گوینده خبر” جستجو میکرد، این نبوغ را داشت و در ساختن چیزی که احتمالاً به عنوان آخرین جنبش کمدیهای پرفروش آمریکایی شناخته خواهد شد، مشارکت کرد.
او این نبوغ را با موفقیت بیچونوچرای “رکود بزرگ” ادامه داد، و با استفاده از ستارههای سینما و مونولوگهای خشمگین، به آموزش مخاطبان سینما دربارهٔ بحران مسکن پرداخت. اما مککی با وسعت بیشتر “بالا رو نگاه نکن”، که ترکیبی از غرایز کمدی و دراماتیک اوست و فقط رؤیای بینشدهی دربارهٔ رسانههای اجتماعی، فناوری، گرمایش جهانی، سلبریتیها و بهطور کلی، هستی انسان را در سر میپروراند، بهشدت ناکام میماند. “بالا رو نگاه نکن”، فیلمی فاجعهبار، مککی را در دورترین حالت ممکن از آنچه هوشمندانه است یا چگونه مخاطبانش را به همدردی وادارد، نشان میدهد.
اگر “بالا رو نگاه نکن” سزاوار هر جایزهای باشد، آن جایزه برای کار مدیر انتخاب بازیگرانش، فرانسین میسلر، است. این فیلم نتفلیکس مملو از نامهای بزرگ و گرانقیمت است و اغلب همهٔ آنها را در یک اتاق قرار میدهد. یک صحنه لئوناردو دیکاپریو، آریانا گرانده، کیت بلانشت، تایلر پری و جنیفر لارنس را کنار هم نشان میدهد، با حضور اسکات مسکودی (کید کادی) در یک تماس ویدیویی برای تکمیل این جمع. این حجم از قدرت ستارهای روی پرده برای یک کمدی آزاد و بیقید و شرط بینظیر آماده شده است،
اما “بالا رو نگاه نکن” از آن برای ساختن یکی از بسیاری از شوخیهای ضد تحریککننده دربارهٔ این که چگونه آشفتگیهای سلبریتیها بیشتر از نابودی سیارهمان ما را مجذوب میکند، استفاده میکند. اگر میخواهید از “بالا رو نگاه نکن” غافلگیر نشوید، به این اوج انتظارات و سقوط اجرا عادت کنید.
اولین شوخی خراب شدهٔ فیلم بالا رو نگاه نکن مربوط به بزرگترین نام آن، لئوناردو دیکاپریو، است که نقش یک ستارهشناس سطح پایین از میشیگان را بازی میکند. مککی انرژی هستهای موجود در پسر طلایی دیکاپریو، همان نوعی که سال به سال نامزدی اسکار را برایش به ارمغان میآورد، را میگیرد و او را مجبور میکند آن را ببلعد تا به یک شخصیت ویل فرل تا حدودی بامزه تبدیل شود.
زخم معدهٔ دکتر میندی دیکاپریو بهویژه پس از کشف وحشتناک دستیارش، کیت دیبیاسکی (جنیفر لارنس)، بدتر میشود: یک دنبالهدار در عرض شش ماه و 14 روز به زمین برخورد خواهد کرد. آنها بهسرعت میخواهند این خبر را به جهان اطلاع دهند و در روزهای آینده متوجه میشوند که مردم به اخبار بد مربوط به آینده اهمیت نمیدهند.
اولین مخاطب آنها در فیلم بالا رو نگاه نکن برای این خبر، رئیسجمهور ایالات متحده است که مریل استریپ نقش او را بازی میکند. وقتی بالاخره با آنها ملاقات میکند، بیشتر نگران نظرسنجیها و ظاهر اوضاع است؛ یک آخرالزمان به انتخابات مقدماتی آینده کمکی نخواهد کرد. مککی با شوخیای که هیچکس به اندازهٔ آخرین رسوایی حواسپرتکننده به پایان جهان اهمیت نمیدهد، شروع به آزار دادن مخاطب میکند. هیچ آرامشی از جانب جونا هیل، که نقش یک شخصیت تا حدودی بامزه—رئیس دفتر او و پسر جامعهستیزش—را بازی میکند، ارائه نمیشود.
بلکه او به شوخیهای برادرانهٔ ساده فیلم تقلیل داده میشود. مانند بسیاری از شخصیتها، میتوانید انعکاس معنای آن را ببینید، اما شوخی اغلب در حد تشخیص به پایان میرسد. و از آنجا که تدوین فیلم در کمتوجهیهای کوتاهمدتی که مککی با این حال علیه آن خشمگین میشود، همدست است، تمایل دارد تصاویر قابشدهٔ مختلفی از رئیسجمهور اورلینِ استریپ را با سلبریتیهای مختلف بهطور متناوب نشان دهد یا در حالی که شخصیتها در وسط جمله صحبت میکنند، از یک صحنه به صحنهٔ دیگر بپرد.
سپس میندی و دیبیاسکی پیام خود را به رسانهها میبرند، اما پلتفرم یک برنامهٔ صبحگاهی پر از شوخی (با میزبانی شخصیتهای پوچی که پری و بلانشت نقش آنها را بازی میکنند) است که در آن تهیهکنندگان سعی میکنند داستان آنها را در بین حادثهٔ مذکور گرانده، به یک کشف علمی بامزه تبدیل کنند. فقط یکی از ستارهشناسان از حضور در استودیو بدون تبدیل شدن به یک میم ملی جان سالم به در میبرد—و هیچکس سخنان تند آنها را جدی نمیگیرد
اما آنها را در مسیرهای متضاد محبوبیت قرار میدهد و خودشان به حواسپرتی رسانهای تبدیل میشوند. لحظاتی که هرجومرجِ “بالا رو نگاه نکن” الهامبخش به نظر میرسد، ستودنی است، تماشای لئوناردو دیکاپریو که با صدای اسکارپسندش در یک برنامهٔ شبیه “خیابان سمسمی” فریاد میزند “همهٔ ما خواهیم مرد” خندهدار است.
اما از میان نامهای هیجانانگیز فراوانی که سپس در حس شوخطبعی محدود این فیلم هدر میروند، بلانشت در صدر فهرست قرار دارد. او یکی از بهترینها در این عرصه است و مککی او را پلاستیکی و ارزان میکند و یکی از بسیاری از شخصیتهایی که در این تقلید هنری بهاندازهٔ کافی پرداخته نمیشوند.
همین اتفاق در فیلم بالا رو نگاه نکن کموبیش برای لارنس فراموششده، یا استریپ، یا پری، یا ملانی لینسکی، یا تیموتی شالامی، به عنوان یک بزرگسال سطحی، بیحال و ژولیدهٔ دیگر رخ میدهد. و سپس راب مورگان وجود دارد که با وجود اینکه بهاندازهٔ آنها خوب است، نقش یک دستیار بیاهمیت را برای لارنس و دیکاپریو بازی میکند.
طرح داستان فیلم بالا رو نگاه نکن فقط ضد فوری نیست، بلکه مدام شما را از آنچه این فیلم انجام نمیدهد، آگاه میکند. جدا از اینکه چگونه مدام شما را مجبور میکند برای خنده دیوارهای سکانسهای کمدی توخالیاش را خراش دهید، هیچ چیز جدیدی دربارهٔ اینکه چگونه اطلاعات نادرست به یک آرمان سیاسی تبدیل شد یا اینکه چگونه رسواییها تریاک واقعی برای تودهها هستند، چه مربوط به یک ستارهٔ پاپ باشد چه رئیسجمهور، نمیگوید.
مطمئناً چیز کمی دربارهٔ نقشی که فناوری در این میان ایفا میکند، ارائه نمیدهد، با حضور مارک رایلنس در نقش یک متخصص فناوری نیمه ایلان ماسک در فیلم بالا رو نگاه نکن ، یک چهارم جو بایدن که حتی بیشتر از رئیسجمهور دستور میدهد.
فیلم بالا رو نگاه نکن فکر میکند دکمههای سیاسی هوشمندانهٔ زیادی را فشار میدهد، در حالی که فقط بارها و بارها به موارد واضح و آسان اشاره میکند.
مککی از میانبرهای ناامیدکننده برای ایجاد وسعت در سناریویش استفاده میکند که مربوط به کل جهان است، اما فقط زمانی که مایل به اعتراف به آن است—تصاویر آرشیوی مداوم آنقدر گسترده است که هستی انسان را به یک نیستی عمومی تبدیل میکند (یکی باید او را از آرشیوها دور کند!)، و از مونتاژهای رسانههای اجتماعیاش که پس از هر تحول عمومی یک هشتگ جدید را معرفی میکنند، از جمله عبارت انکارکنندهای که عنوان فیلم را تشکیل میدهد، شوخطبعی کمی دیده میشود.
این یک ترفند خستهکنندهٔ سرگرمکننده است که به عنوان نویسندگی پوشانده شده است—مککی یک فیلمبردار بااستعداد دیگر (در این مورد، لینوس سندگرن برندهٔ اسکار) را نیز وادار کرده است که برای تظاهر به انرژی دوربین را تکان دهد (یک نما بهویژه به نظر میرسد که دوربین درست قبل از قطع شدن رها میشود).
اینکه این فیلم بدترین فیلم مککی تا به امروز است، تقریباً بیربط است، زیرا چیزی بسیار آزاردهندهتر دربارهٔ وعده، پتانسیل و اهمیتی وجود دارد که فیلم بالا رو نگاه نکن بر خود تحمیل میکند. البته این فیلم دربارهٔ گرمایش جهانی و این است که ما بهاندازهٔ کافی برای آن کاری نمیکنیم—یک فرضیهٔ خندهدار برای یک کمدی پر از ستاره با خطرات آزاردهنده. اما مککی این تمثیل را با هوای گرم پر کرده است و میخواهد ما از شوخیهای متوسطش شگفتزده شویم و سپس در آن خفه شویم.
