فیلم پرده برخلاف بیشتر فیلمها که نیاز به دانش اندکی یا بیاطلاعی در مورد شباهت یا تاریخچه شخصی فیلمساز دارند است . اما افرادی که با کارگردان ایرانی جعفر پناهی و کارهای اخیر او آشنا نیستند، وقتی پرده را می بینند، مطمئناً کاملا احساس گیجی دارند.
این فیلم که نوعی «فیلم کلید» است (با اعتبار مشترک کامبوزیا پرتوی) اساساً یک سلف پرتره روانشناختی است که به شناخت بیننده از کارهای گذشته پناهی و برزخ عجیبی که از زمانی که دولت ایران فعالیت او را ممنوع کرده است بستگی دارد. از کار کردن به مدت 20 سال که بعد تلویحاً به او اجازه دادند « پنهانی» به ساختن فیلم ادامه دهد.
پناهی با ساخت فیلمهایی چون «بادکنک سفید»، «دایره» و «طلای سرخ» یکی از موفقترین فیلمسازان ایرانی بود که در سطح بینالمللی مورد ستایش قرار گرفت. او با دولت ایران مشکلاتی دارد. او برای مدتی دستگیر و زندانی شد و آزادی نهایی خود را به اعتراضات بین المللی نسبت داد. با این وجود، او متعاقباً محاکمه شد، محکوم شد و به حکمی سخت محکوم شد که شامل دو دهه محرومیت از ساختن فیلم را در بر میگرفت.
او که دورانی در حبس خانگی (و ممنوع الخروج از کشور) زندگی می کرد، از دوربین های دیجیتال برای ساخت دو فیلم استفاده کرد که به صورت قاچاق از ایران خارج شده و در جشنواره های فیلم و خانه های هنری در سراسر جهان مورد استقبال قرار گرفتند. او در فیلم «این فیلم نیست»، خود را در آپارتمان خود در تهران کوچولو نشان داد و با تأمل در کارهای گذشتهاش و ادامه فیلمبرداری، با زندانی شدن خود روبرو شد.
فیلم پرده که در خانه تعطیلات پناهی در دریای خزر فیلمبرداری شده است، در ابتدا فیلمی بسیار متفاوت به نظر می رسد. نویسندهای میانسال (پرتوی) به ویلایی کنار دریا میرسد که چمدانهایش را با خودش حمل میکند و بلافاصله پنجره های خانه اش را با پرده سیاه می پوشاند. یکی از کیفهای او دلیل پنهان کاری او را در بر میگیرد که به خاطر سگش است( سگی که با شخصیت اصلی فیلم بهتر کاراکتر را ارائه داده است)، شخصیت فیلم مصمم است که سگش را از مقاماتی که سگها را «نجس» اعلام کردهاند پنهان نگه دارد. که بنابر شریعت اسلام و در نتیجه مشمول مصادره را شامل می شود و کشته میشود.
خلوت انسان و سگ در فیلم کوتاه مدت است. نویسنده که شبانه بیرون میرود تا جعبه زباله سگش را خالی کند، در را به اندازهای باز میگذارد که مرد و زن جوانی بی درنگ به داخل هجوم ببرند. آنها می گویند که آنها یک خواهر و برادر هستند که در یک مهمانی بودند که توسط پلیس جلویش گرفته میشود و اکنون آنها را تعقیب می کند.
نویسنده صدای پلیس را می شنود که بیرون می چرخد و فکر می کند خانه خالی است، آنجا را ترک می کند. خود مرد جوان سپس میرود و میگوید ماشین میگیرد و برمیگردد، و بیصدا به نویسنده هشدار میدهد که خواهرش در حال خودکشی است.
مطمئناً در فیلم پرده به نظر می رسد موردی در مورد دختر اشتباه است. با صدای آواز و لبخند غیرقابل توضیحش، از همان اولین لحظاتی که نویسنده با هم هستند، در ذهن می رود، به قسمت هایی از خانه که او نمی خواهد او در آن وارد شود هجوم می آورد و سخنان رمزآلود و کنایه آمیز می گوید. در ابتدا او مشکوک است که او ممکن است یک جاوسوس پلیس باشد، اما بعد می بیند که او برای این کار خیلی عجیب و غریب است. بعد از مدتی که دختر نویسنده را آزار میدهد خانه را ترک کرده است. سپس دوباره ظاهر می شود و با خشونت شروع به کندن پرده های سیاه از پنجره می کند.
در آن زمان، تقریباً در نیمهی راه فیلم، خود پناهی وارد قاب میشود و میبینیم که علاوه بر خالی کردن پنجرهها، برداشتن پردهها پوسترهای ایتالیایی و فرانسوی برخی از آثار او را نیز آشکار میکند. فیلم های قبلی این لحظه حیرتانگیز، اتفاق مشابهی را در میانه «آینه» پناهی به یاد میآورد که دختربچهای که نقش شخصیت اصلی فیلم را بازی میکند ناگهان اعلام میکند دیگر بازی نمیکند و از لوکیشن فیلم فرار میکند تا دوربینهای دیگر دنبالش کنند. اگرچه آن «کودتای سینما» ما را از داستان به چیزی نزدیکتر به مستند برد، در حالی که این «کودتا» به نوعی سوررئالیسم موضوضعی ارتباط دارد و می توانیم آن را مستندی درباره درون ذهن پناهی در سالهای اخیر بنامیم.
آنچه در ادامه فیلم پرده میآید شبیه به روایتی است که کمی رنگ و بویش عوض شده است. گاهی اوقات تمرکز پناهی بر روی او باقی می ماند که او در خانه حرکت می کند و با همسایه های ملاقات می کند. گاهی به نویسنده، سگش و دختر،باز می گردیم. گاهی اوقات به نظر می رسد فیلمساز از این «شخصیت ها» آگاه است، گاهی اوقات هم این طور نیست. گهگاه لحن ملایم و مؤیدانه است، مثل وقتی که همسایه ای خوش قلب به پناهی اطمینان می دهد که «دوباره می توانی کار کنی» و در عین حال توصیه می کند: «زندگی بیشتر از کار ارزش دارد».
با این حال، لحظات تاریک تری نیز در فیلم پرده وجود دارد، مانند زمانی که شخصیت ها در حال قدم زدن به دریا برای خودکشی هستند، آلا نورمن مین در “ستاره ای متولد میشود” و راجر وید در “خداحافظی طولانی”. دختر ابتدا این کار را انجام می دهد، اما بعداً دوباره ظاهر می شود. سپس پناهی را میبینیم که این کار را میکند، اما قبل از اینکه صحنه کاملا فیلمبرداری شود، فیلم برعکس میشود و او دوباره از دریا خارج میشود یکی از چندین موردی که ما را به یاد جلوه های ویژه میاندازند.
اگر حال و هوای غالب «این فیلم نیست» نوعی مداخله بود، احساس اصلی اینجا مالیخولیایی است. پناهی در اعتراف ضمنی به انگیزههای خودکشی (همانطور که استادش عباس کیارستمی در «طعم گیلاس» کرد)، نشان میدهد که زندانی بودن او را چقدر پایین آورده است. او هنوز هم برای درگیر ماندن با زندگی و سینما کار می کند و کادربندی زیبا، نور و حرکت دوربین این فیلم گواه مهارت او به عنوان یک کارگردانی است که دارای سبک خودش است، با این حال فیلم این سوال را نیز مطرح می کند که او می تواند چند فیلم دیگر درباره خودش بسازد. این امر به او نیز کمک میکند که نا امید نباشد
کیارستمی با فیلمهایی از جمله «کلوزآپ» و « زیردرختان زیتون» سنت ایرانی فیلمسازی درباره فیلمها و فیلمسازان را پیشگام کرد. پس از ورود به همان قلمرو با «آینه»، کار پناهی بیشتر سیاسی شد و سیاست در نهایت او را در شرایطی قرار داد که تنها سوژههای آماده فیلمسازی (خودش) و آثارش بود که به شدت توسط دولت محدود شده است. او با فیلم های تخیلی که نشاط آور و شجاعانه بودند توانست تا حدی خودش را روبراه کند، با این حال آدم آرزو می کند که با فیلم پرده به زودی آزادی دوباره برای ساخت انواع دیگر فیلم ها را نیز بتواند به دست آورد.

نویسنده و ایده پرداز
متولد 1361
ساکن تهران
کارشناسی گرافیک
کاردانی فیلمسازی (انیمیشن)
• عضو خانه سینما و آسیفا ، خانه حمایت از فیلم کودک و نوجوان و …
• عضو گروههای ایده پردازی و تیم خلاقیت و اتاق فکر شرکتهای تبلیغاتی و سازمانهای مختلف در طول 20 سال گذشته.
• نویسنده داستان ، شعر و فیلمنامه انیمیشنهای کودکان از جمله ترانه های حسنی و …
• کار به صورت پروژه ای در زمینه نویسندگی (شعر ، داستان ، فیلمنامه کوتاه و بلند و سینمایی کودک و بزرگسال- انیمیشن و رئال) در قالب همکاری با گروههای نویسندگی مختلف .
• چاپ اثر در نشریات مختلف در زمینه شعر و داستان کودک از جمله ماهنامه سروش کودکان، عروسک سخنگو و …
• تدوین نماهنگ های تلویزیونی و مصاحبه صدا و سیما ، در برنامه دریای جان ، شبکه ۴ سیما، تابستان ٨٩
• تدوین ویژه برنامه تلویزیونی روز جهانی فلسفه ، شبکه ۴ سیما ، آبان 89
• نایب دبیر کانون عکس و فیلم دانشگاه الزهرا و برگزاری جلسات نقد و بررسی فیلم و انیمیشن سالهای 84 تا 87 .
• مدرس انیمیشن و نقاشی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
• مدیر برنامه ریزی و مدرس انیمیشن در جشنواره 4 روزه ” کودک، خلاقیت، محیط زیست” موزه دارآباد در سال 92
• مدیر ایده پردازی و برنامه ریزی شرکت “آرکا ایتوک” و فعالیت مستمر در زمینه کارآفرینی و مشاوره و ایده پردازی از سال 92
• مدیر ایده پردازی و اجرایی سایت و پیج سینمایی
جوایز و افتخارات :
• نویسنده برگزیده جشنواره حیات سال 95 به داوری آقای هوشنگ مرادی کرمانی و چاپ کتاب با عنوان “قلپ قلپ قلپ” با موضوع آب
• نویسنده منتخب مجموعه داستان های 15 کلمه ای جشنواره نویسندگی ادبیات اقلیت با موضوع کودکان کار و چاپ اثر در کتاب ” شاهزاده کوچولو در مترو ”
• برنده جشنواره جایزه انگشت جادویی پاییز 97 با داستان “قاشق چوبی”
• شرکت در استارت آپ ویکند رویداد خلق ایده فیلمنامه نویسی مهرماه 97 و انتخاب طرح اولیه در بین 20 اثر منتخب.