خلاقیت در آهنگسازی فیلم از نظر Christopher Young چه روشی است؟

خلاقیت در آهنگسازی فیلم فقط یک کلمه است که بیش از حد از آن استفاده شده و گاهی اشتباه معنی می شود. ولی آهنگسازان فیلم از کلمه خلاقیت برای توصیف فعالیت ها و توانایی تمرکز کامل روی صداهای ذهنی استفاده می کنند.
اگر صدایی داخل ذهنتان نمی شنوید و چیزی به فکرتان نمی رسد، یک جورهایی به دردسر می افتید.

وقتی کار ساخت موسیقی فیلم را شروع می کنم، اولین قدمی که باید برای کار برداریم این است که فیلم را بدون موسیقی صحنه ببینیم. به این ترتیب می توانم سریع موسیقی را داخل ذهنم بشنوم و بلافاصله موسیقی صحنه جایگزین آن می شود.

اساس کار همه ما آهنگ سازان این است که اجازه می دهیم یک تصویر متحرک، خودش به ما ایده موسیقی را بدهد. اگر در حالتی باشیم که برای تولید یک ایده آهنگ، به خودمان فشار بیاوریم ،چندتا صحنه مختلف را می بینیم.
حتی ممکن است چیزی مثل تبلیغ خمیردندان ببینیم. بعد ذهن روشن می شود و می رویم سراغ کار.
اول فیلم را چندین بار می بینم، بعد از آن دور می شوم و حدود هفت تا ده روز درباره اش فکر می کنم و هر ایده ای که برای موسیقی به ذهنم برسد، سریع داخل گوشی همراهم یادداشت می کنم.
در یک روز ممکن است شش، هفت یا هشت تا ایده مختلف برای تم فیلم به ذهنم برسد. بعد از اینکه کامل شد، برمیگردم فیلم را دوباره تماشا می کنم تا ببینم کدام ایده ها به درد فیلم می خورند.

Christopher Young آهنگساز فیلم مطرح سینما در ویدیوی زیر درمورد نحوه رسیدن به ایده های موسیقی فیلم خود می گوید:

من چند دستیار دارم و اینجا اولین جایی است که دستیارها وارد کار می شوند. آنها به من کمک می کنند تا قبول کنم که چیزی واقعا ارزش کار کردن را دارد را نگه داریم . چون خودم خیلی زیاد از خودم انتقاد می کنم و با خودم می گویم، هیچکدام از این ها به درد نمی خورند و 99 درصدشان را دور می ریزم. اما بالاخره بعد از همفکری کار را به جریان می اندازیم.
فیلم را بر اساس تم آن ، به دسته های مختلف تقسیم می کنم و همه نشانه هایی که به هر دسته مربوط می شوند را فهرست می کنم. بعد کار سخت ترین صحنه ها که بیشتر با آنها سروکار داریم را انجام می دهم. معمولاً اولین نشانه ها را برای همین صحنه ها می نویسم و بعد تقویمم را نگاه می کنم و فکر می کنم چقدر دیگر وقت دارم که همه قطعات موسیقی را آماده کنم؟

اینطوری می توانم بدانم که در هر روز چند دقیقه موسیقی باید بسازم. البته قانونش هم همین است. هفت روز هفته باید کار را انجام دهیم تمام بشود و هدف اصلی همین است.

ما آهنگسازان فیلم اگر بچه داشتیم، کاش می توانستیم همیشه پیششان باشیم. اما حتی وقتی کنارشان هم هستیم، واقعا نمی توانیم از بودن لذت ببریم چون فکر می کنیم الان باید برگردم سر کار

برای شروع آهنگسازی فیلم و ساخت موسیقی ، خلاقیت در آهنگسازی فیلم لازم است، اما من اولین کاری که می کنم این است که صحنه را تماشا می کنم و سعی می کنم به هیچ چیزی که به موسیقی ربط داشته باشد فکر نکنم . بعد به شیوه خیلی ابتدایی و غیرعاقلانه ای ،به صحنه ها واکنش نشان می دهم و فکر میکنم. اینکه چه الگو و ریتم تکراری می تواند ریتم مناسبی برای این صحنه بسازد و تاثیرگذارش کند؟
معمولا اینطوری پشت پیانو می نشینم و اول مثل یک بچه میزنم روی دکمه ها تا پیداکنم.
بهترین ایده های موسیقی هایی که ساخته ام را از همین روش به دست آورده ام . چون اثر صحنه روی موسیقی همینقدر وسیع و از عمق وجود است
بعد آماده می شوم که موسیقی را بسازم. اینجاست که مجددا دستیارانم وارد عمل می شوند. دستیارها عملا دست های من هستند و دقیقا همان نت هایی که می خواهم را برایم وارد کامپیوتر می کنند.
 این طرح ها خلاصه موسیقی را نشان می دهند. بعد از تکمیل این ها را چاپ می کنیم و از نوازنده سینت سایزر و دستیار اصلی ام، مکس، می خواهم طرح هایی که به او می دهم را وارد کامپیوتر کند و به آنها شکل می دهد.

من هم می آیم و به نتیجه گوش می دهم و باهم آهنگ را شکل می دهیم. بعد کارگردان می آید و اهنگ را می شنود. اگر کارگردان هم آهنگ را بپسندد، طرح را به رهبر گروه ارکستر می دهیم او هم طرح را بررسی می کند و یک اهنگ کامل می سازد.

درمورد خلاقیت در آهنگسازی فیلم باید بگویم که همه وقتی شروع به کار می کنند، قصد دارند کار متفاوتی ارائه بدهند. اما من به کارهای خودم نگاهی می کنم و آنها را به دو دسته تقسیم می کنم:
بعضی کارها را خودم تنهایی انجام می دهم و معمولا در این حالت می توانم خلاقیت شخصی خود را به کار بگیرم و کار متفاوت و خاصی ارائه بدهم.
اما برای قسمت هایی که موسیقی صحنه دارند سعی می کنم آهنگ را مطابق با صحنه بسازم چون نباید آهنگ با موسیقی صحنه تفاوت زیادی داشته باشد. ولی همیشه با خودم فکر می کنم، اگر هیچوقت موسیقی صحنه را نشنیده بودم، کار چطوری از آب در می آمد؟
نکته عجیب کارهای خلاقانه آهنگسازی این است که هیچ قانونی برای آنها وجود ندارد. هیچ اصل و قانونی نیست که حتما باید رعایت بشود و باعث شود یک اثر، بهتر از آثار دیگر باشد.کسی که اثر را می بیند، برتری آثار را تعیین می کند.
اما من مدت زیادی روی موسیقی مطالعه و تحقیق کرده ام. بنابراین می دانم چه چیزی خوب است، کدام متوسط است و چه چیزی خیلی جالب نیست و همیشه خودم را به چالش می کشم که کار بهتری ارائه بدهم.
اما هنوز هم سخت تلاش می کنم تا هر روز بهتر بشوم چون خلاقیت در آهنگسازی فیلم پایان ندارد.