نویسنده چه زمانی واقعا نویسنده می شود؟

نویسنده چه زمانی واقعا نویسنده می شود؟

نویسنده چه زمانی واقعا نویسنده می شود؟ من روش خاصی برای داستان ندارم. اما آنچه برای من مهم می شود این است که می خواهم شش ماه آینده را به چه موضوعی فکر کنم ؟ و چه چیزی قرار است مرا هیجان زده کند؟
وقتی برای اولین بار کالج را به پایان رساندم ، آن زمان برای بازیگری درس خوانده بودم و گاهی احساس می کردم که انگار در ذهنم بازیگر بهتری هستم و شخصیتها را بهتر درمی آورم.

به طور بداهه صحبتهای کاراکترها توی ذهنم شکل می گرفت و خلاصه داستانهایی که روی کاغذ می توانستم دربیاورم، خیلی بهتر از کارم روی سن تاتر بود. درک می‌کردم قرار است چه چیزی از دهان یک بازیگر بیرون می‌آید و چگونه یک بازیگر کار می‌کند، فکر می‌کند، این کلید کاری است که من انجام می‌دهم.

در ویدیوی زیر David Magee می گوید که از نظر او یک نویسنده چه زمانی واقعا نویسنده می شود:

نویسنده چه زمانی واقعا نویسنده می شود؟

این اقداماتی است که شما باید به فیلم ترجمه کنید، یک کاراکتر کاری را انجام می‌دهد که یک شخصیت می‌خواهد و سعی می‌کند به چیزی برسد. اگر شخصیت در حال پرسه زدن به کبوترها باشد و با فکر کردن به دوران کودکی او، باید راهی پیدا کنید تا آن را در عمل نشان دهید. یا باید آن را دراقتباس از کتاب و در نسخه های اصلی برش دهید.
من روند مشابهی
را با رنگ های مختلف پس از آن می نویسم و ایده‌های سریعی درباره صحنه‌های فیلم می‌نویسم:
من خیلی سریع از رنگ‌های مختلف استفاده می‌کنم، اینطوری می‌توانید ببینید کدام یک خطوط داستان و شخصیت‌ها کوتاه می‌شوند. شما یک حس بصری از جایی که تعاملات در داستان اتفاق می‌افتد را دریافت می‌کنید که وقتی فقط کارت‌های سفید قرار می‌دهید.

لوک دستیار من است و در حال حاضر بیش از یکسال است که در امرسون کلاس تدریس می کنم و او یکی از بهترین دانش آموزان فیلم نامه نویسی من بود. بنابراین من او را دارم. به من کمک می کند تا کتاب‌ها و مطالبی را که وارد می‌شود را بخوانم و در مورد پیش‌نویس‌های خودم بازخورد می دهد که بسیار مفید بوده است.
استرس
ناشی از روزهایی را دارم که کار نمی کنم . زیرا وقتی کارم تمام می شود تمام تلاشم را می کنم که در کنار خانواده باشم و تلویزیون تماشا کنم یک لیوان شراب بخورم.
نگران چیزی نباشید و اگر نگران نباشید و وقت نوشتن داشته باشید شما همیشه در حال نوشتن هستید. این کاری است که امروز می توانم انجام دهم. فکر می کنم بزرگترین مشکل نویسنده ترس از عدم کفایت است که نتیجه با آرزوهای شما مطابقت ندارد.

من یک روش روتین نویسندگی دارم که به آن میگویم در روزنامه داد زدن. جایی که اگر نتوانم بفهمم دارم چه کار می کنم، فقط نوعی جریان آگاهانه را شروع می کنم.
می دانم که شما هم
از این شکایت می کنید که نمی توانم از این بخش عبور کنم، نمی دانم چگونه این کار را انجام دهم زیرا هر بار که سعی می کنم این کاراکتر را انجام دهم، نمی دانم آن شخص باید کجا برود. به این دلیل است که آن شخص نباید در یک نسخه در صحنه باشد، او در نسخه دیگر داستان کاملاً شخصیت متفاوتی دارد.
او بخش هایی از حقیقت را دارد که من می خواهم به آن بپردازم. سفر او به چیزی غیرمنتظره تبدیل می‌شود.
بله، قطعاً چیزی که یک نویسنده را نویسنده می‌کند، توانایی نوشتن یک صحنه به پنج روش مختلف بدون ایجاد حمله شخصی است. اگر کسی از شما می‌خواهداین کار را انجام دهید، اگر کسی می‌گوید صحنه‌ای را که می‌دانید امتحان کنید، می‌توانید این کار را انجام دهید.
با آگاهی کامل آن را امتحان
کنید. چون اینطوری بیشتردر مورد شخصیت‌ها یاد خواهید گرفت. چون بیشتر به این باور رسیده‌ام که بازنویسی چیزی است که واقعاً یک فیلمنامه خوب را می‌سازد. من فکر می‌کنم بسیاری از مردم می‌توانند بسیار خلاق‌تر از آن چیزی باشند که می‌دانستند، اگر مایل باشندبه خودشان ایمان داشته باشند و بخواهند برای انجام این کار وقت بگذارند.
زمانی که شما از شکاف بین موفقیت فردی با تجربه و توانایی خودتان آگاه شوید. و وقتی که تو به خودت می گویی باید این کار را ادامه دهم تا زمانی که آنقدر خوب شوم که خودم باورم بشود که دیگر خوب می نویسم.
در
طول سال ها متوجه شده ام که دارم از همان نوع داستان ها و داستان ها میگویم. اینکه گفتن بارها و بارها از انواع داستان های مشابه چه چیزی مرا هیجان زده می کند و چه چیزی مرا خشمگین می کند. و شما در نهایت متوجه می شوید که این موضوعات در حال بیرون آمدن از ذهن شما هستند و هر تصمیمی که برای میزان پیشرفت نویسندگی خود بگیرید،

حال شما می دانید نویسنده چه زمانی واقعا نویسنده می شود؟

نظرتان را در مورد این مطلب بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *