طراحی لباس یکی از خلاقانه ترین کارهاست، خصوصا در سینما که لازم است خیلی موارد دیگر هم در نظر گرفته شود. خلاقیت یعنی اینکه جرات داشته باشید این چالش را بپذیرید که چیز جدید و منحصر به فردی تولید کنید. وقتی با بقیه صحبت می کنید ودرباره زندگی شان چیزهایی می فهمید و می فهمید چه چیزی باعث شده کسی باشند که امروز هستند، درباره خودشان برای شما می گویند و می توانید با استفاده از همین صحبت ها و اطلاعات برایشان لباس طراحی کنید.اینطوری می توانید روش جدید و منحصر به فردی درپیش بگیرید.
به نظرم خلاقیت یعنی قدرت بیان و نترس بودن.من سعی می کنم الهام بگیرم و کارها را خلاقانه انجام بدهم. مثلا به دیدن یک گالری می روم و از همه چیز دیدن می کنم.یا کتاب هایم را نگاه می اندازم.
برای اینکه بتوانم خلاقیت به خرج بدهم باید احساس کنم که نسبت به محیط اطرافم کشش دارم چون وقتی می خواهید یک فیلم جدید بسازید، دویست درصد کار، خود شما هستید که به خودتان ایده های خلاقانه می دهید.
در ویدیوی زیر Ruth E. Carter درباره اینکه طراحی لباس چطور می تواند روایت یک فیلم را تغییر دهد می گوید:
طراح لباس ، به نوعی می تواند راوی داستان باشد.با استفاده از رنگ و لباس، داستان تعریف می کند. با پارچه ها، بافت ها و شخصیت های مختلف داستان جدیدی به تصویر می کشد. من دوست دارم فیلم نامه را بخوانم و داستان را تجربه کنم.همینطوری فقط بدانم داستان از چه قرار است.
اکثر اوقات، موقع خواندن داستان رنگ های مختلف در ذهنم پدیدار می شوند.ترکیب رنگی را می بینم. مثلا برای داستان های تاریک ترکیب های خاصی می بینم و برای داستان های شاد و موزیکال، ترکیب های روشن می بینم.
دومین بار که فیلم نامه را می خوانم،روی تصویری که از هر شخصیت پیدا کرده ام تمرکز می کنم و بعد یک بار دیگر فیلم نامه را می خوانم و قسمت های مربوط به هر شخصیت را از بقیه داستان جدا می کنم.
مثلا در داستان به دستکش های سفید و دست های قهوه ای کوچولو اشاره شده، از کفش های چرمی مشکی زمخت و پاهای کثیف هم صحبت شده. بعد هدفم را پیدا می کنم.
مثلا می خواهم روی یکی از دختر کوچولوها کار کنم،هدف را درنظر می گیرم و تحقیقات می کنم، به کتاب های مختلف نگاه می اندازم،که مربوط به دوره زمانی داستان می شوندو تشخیص می دهم کدام ترکیب رنگی برای چیزهایی که از فیلم نامه الهام گرفته ام مناسب تر خواهند بود.
به کتاب های مختلف نگاه می کنم و با خودم می گویم، داستان برای این دوره است.ترکیب رنگی اینطوری است.این ها شخصیت های داستان هستند و…
قبلا به کتابخانه و کیوسک های مجله فروشی می رفتم و کلی خرج مجله های مختلف می کردم. البته هنوز مجله ها را دارم و دفتری هم جمع اوری کرده ام که داخلش پر از تحقیقات دهه پنجاه است.
اصل کاری این است که منبع تان را دم دست داشته باشید و الهام بگیرید.من اینطوری برای کار آماده می شوم.بعد ادامه می دهم و کلی بورد می سازم.
بورد هایی می سازم که در آنها تصویر شخصیت ها را قرار می دهم و اسم بازیگرهای احتمالی نقش را می نویسم و درباره نوع اندام و لباس ها هم یادداشت می نویسم. این هم بخشی از بیان یک داستان است و می توانیم فیلم نامه را از ابتدا تا انتها به کارگردان نشان بدهیم.
در نهایت، نظری که کارگردان می دهد، به همه ما الهام می بخشد.اما کار من اینجا تمام نمی شود. تازه شروع می شود. باید درست حسابی وظایف خودمان را انجام بدهیم. باید تصمیم بگیرم که شخصیت چه ظاهری داشته باشد و از چه رنگ هایی استفاده شود.بعد اجرایش می کنم.
از پارچه هایی استفاده می کنم که حرکت متناسبی داشته باشند.باید از انواع پارچه های نرم یا زمخت استفاده کنم. یکی از جنبه های کار که از آن لذت می برم، تطابق دادن لباس ها با شخصیت است.
خیلی اوقات، وقتی دوتا هنرمند باهم کار می کنند، تمام بورد با همه طراحی ها و ترکیب رنگی و انتخاب پارچه و همه چیز همه دور انداخته می شود. چون با خودمان فکر می کنیم چطور می توانم داستان شخصیت را از دید خودم بیان کنم؟
برای همین زمان زیادی را با بازیگران می گذرانم.معمولاً تطابق لباس ها با بازیگر دوساعتی طول می کشد.بازیگر به نوعی تبدیل به مدل من می شود.
دوره های کلاسیک و مدرن را به یک اندازه دوست دارم. فکر می کردم فقط برای فیلم های مربوط به دوره زمانی خاص، این طرح ها را پسندیده ام. اما وقتی فرصتش را پیدا می کنید که کاری انجام بدهید،مثلاً روی مدهای خیلی پرطرفدار کار کنید.
کار خیلی جذاب و انگیزه بخش می شود و کلی هیجان انگیز خواهد بود.درست مثل دوره زمانی باید در هر دو زمینه تحقیق کنید. ما با استفاده از مغز مدرن خودمان سعی می کنیم با چیزی که مردم گذشته از آن استقبال می کرده اند ارتباط برقرار کنیم.
مثلا روی یک فیلم کار می کنم و بعد از اینکه کار تمام شد، من هنوز خودم هستم.انرژی خلاقیت هنوز در وجودم هست.من همیشه از چیزهای اطرافم الهام می گیرم، اما برای اینکه آرامش بگیرم به نقاشی روی می آورم. چون وقتی درک می کنم رنگ ها چطور کنار هم می نشینند.
ترکیب های رنگی را درک می کنم. رنگ ها بخش مهمی از کار من هستند.اگر مشغول کار نباشم، سعی میکنم چیزی بسازم.برایم مهم است که بیرون بروم و هوای تازه تنفس کنم.کم کم تبدیل به چیزی شده که به آن نیاز دارم.
از همکاری با بقیه لذت می برم و وقتی با هنرمندان دیگر کار می کنم، ایده های جدید به ذهنم می رسد.طراحی لباس همین معنا را برای من دارد.
می توانید بعد از انجام کار بنشینید و ثمره زحمت هایتان را تماشا کنید.به همین دلیل عاشق طراحی لباس هستم.واقعا نمی توانم سراغ شغل دیگری به غیر از طراحی لباس بروم.

در فیلمونیم دیده شو …
فیلمونیم نقطه پیوند سینماگران به یکدیگر و آغاز حرکتی نوین در صنعت سینمای ایران است. از این رو بستری را فراهم کرده تا سینماگران بتوانند با مشاهده رزومه یکدیگر، همدیگر را بیشتر بشناسند، نیروهای تازه کار و کمتر دیده شده را شناسایی کنند و با هم ارتباط موثری برای همکاری بگیرند. در اینجا کاربران می توانند آموزشها و اطلاعات مفید در زمینه تخصصی خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارند و پیرامون مسائل سینما گفتگو کنند.
اگر شما هم در یکی از رشته های مختلف سینما، متخصص و حرفه ای هستید، و یا اگر دانشجوی سینما هستید و در حال کسب تجربه هستید، و یا اگر علاقه مند حرفه ای سینما هستید و بدون تحصیلات آکادمیک در سینما فعالیت دارید، و یا مترجم هستید و به سینما علاقه مندید، می توانید محتوای تخصصی خود را با نام خود و برای معرفی هر چه بیشتر خود در فیلمونیم منتشر کنید و با دیگران به اشتراک بگذارید.
برای ارسال محتوای خود ابتدا باید در سایت عضویت داشته باشید.
برای دریافت اطلاعات بیشتر از بخش های مختلف سایت فیلمونیم “درباره فیلمونیم” را مطالعه نمایید.