فیلم سه رخ نشان می دهد که هنرمندان واقعی را نمیتوان از ابراز وجود منع کرد. همانطور که جعفر پناهی، کارگردان افسانهای ایرانی، در طول نیمه اول ممنوعیت ۲۰ سالهاش از فیلمسازی در ایران نشان داده است. تا حدی به همین دلیل است که حتی ایده تماشای فیلم جدیدی از پناهی با نوعی رضایت غیرقابل انکار همراه است.
او که یاغیای زیرک است، همچنان به این حکم میخندد و یکی پس از دیگری آثار سینمایی شگفتانگیزی خلق میکند، هنری را که با ظرافتی شگفتآور بر آن مسلط شده است، دستکاری و تکامل میبخشد.
دوران محدودیت او با فیلم تنگناآور و در عین حال از نظر موضوعی گسترده “این یک فیلم نیست” در سال ۲۰۱۱ آغاز شد و با “پرده بسته” (۲۰۱۳) و “تاکسی” (۲۰۱۵) که نسبتاً احساس آزادی داشت، ادامه یافت. اکنون او بار دیگر با “سه رخ”، چهارمین فیلم بلندش که در دوران ممنوعیت قانونی نوشته و ساخته شده، زنجیرهایش را میگسلد.
در حالی که پناهی این بار در حومه شهر سفر میکند و فراتر از محدوده نزدیک خود مشاهده میکند، آخرین اثر او همچنان با بقیه قطعات پازل ذکر شده در بالا مطابقت دارد، حتی اگر بهترین آنها نباشد. پناهی، نویسنده/کارگردان، با “سه رخ”، تسلط هنری خود را بر وضعیت ناعادلانهاش با ابداع روشهای جدید برای دور زدن آن تثبیت میکند و بیش از هر زمان دیگری، از طریق روشهای رازآلود، ترکیبی بیدردسر از مستند و داستان باقی میماند.
فیلم سه رخ که در آن همه نسخه داستانی خودشان را بازی میکنند، با فیلمی درون فیلم آغاز میشود که توسط مرضیه رضایی جوان با تلفن همراهش فیلمبرداری شده است. چهره شکست خورده مرضیه در صفحه تلفن با کلماتی که شبیه یک خداحافظی خودکشی است، التماس میکند. او در حالی که با عجله راه میرود و صحبت میکند، از رویاهای بر باد رفتهاش برای تبدیل شدن به یک بازیگر میگوید؛ از اینکه چگونه پس از ازدواج توسط خانواده مخالفش، نتوانست در مدرسه درام معتبر تهران که آرزویش بود، تحصیل کند.
مرضیه که ابتدا با دوست نزدیکش و سپس با بهناز جعفری، بازیگر مشهور ایرانی (که ظاهراً قبلاً هم بدون نتیجه سعی در تماس با او داشته) صحبت میکند، سرانجام به مقصد خود در یک غار میرسد، طنابی را دور گردنش میاندازد و آنطور که میبینیم، به زندگی خود پایان میدهد.
برای فیلم سه رخ نقد فیلمی که با یک خودکشی آشکار شروع میشود، “سه رخ” با تمپویی آرام و تا حدی خیالی آشکار میشود. بهناز که از عدم توانایی کمک به این غریبه فقیر و بینقص (میگوید هیچ یک از پیامهای درخواست کمک این زن جوان را در اینستاگرام دریافت نکرده است) پریشان شده، وظایف حرفهای خود را در یک تولید در حال انجام رها میکند و دوستش پناهی را برای یک سفر جادهای به شهر مرضیه استخدام میکند تا معمای یادداشت خودکشی را حل کند.
مانند “چهرهها مکانها” اثر آنیس واردا و جیآر، سفر این دو مجموعهای از تابلوهای روستایی را در هم میآمیزد، در حالی که به فیلمهای روستایی عباس کیارستمی (مانند “طعم گیلاس” و “باد ما را خواهد برد”) که به مسائل وجودی میپردازند، ادای احترام میکند. این دو از طریق جادههای باریک و پر پیچ و خم بین روستاهای ترک-آذری زبان، با انبوهی از ویژگیهای عجیب و غریب طنزآمیز در بین مردم شهر روبرو میشوند که برای حفظ سنتهای خود تلاش میکنند.
چوپانی از شهرت سخت به دست آمده گاو بیمارش به عنوان یک نر مولد لاف میزند، پیرزنی تصمیم میگیرد قبر تازه حفر شدهاش را امتحان کند (غمانگیز به نظر میرسد، اما به طرز عجیبی خندهدار به نظر میرسد) و گروهی از روستاییان این دو را با تعمیرکاران اشتباه میگیرند، و بعداً با ناامیدی آشکار آنها را به عنوان “سرگرمکننده” رد میکنند.
این ناامیدی آشکار به انتقاد ظریف پناهی از دیدگاههای جامعه نسبت به هنر و دیدگاه دیرینه نسبت به زنانی که به عنوان بازیگر زندگی میکنند، منجر میشود. در حالی که پناهی راه خود را به سوی یک حل و فصل نهایی (و به اندازه کافی دلپذیر) برای معمای مرضیه باز میکند، بیانیهای سیاسی و ملایم فمینیستی درباره مرضیه و زنانی که قبل از او آمدهاند، ارائه میدهد.
در واقع، عنوان فیلم سه رخ به سه نسل از هنرمندان زن در این زمینه اشاره دارد. علاوه بر مرضیه و بهناز، ما چیزهای زیادی درباره شهرزاد، بازیگر، شاعر و رقصنده نمادین پیش از انقلاب ایران (که به خاطر بازی در فیلم “قیصر” مسعود کیمیایی در سال ۱۹۶۹ مشهور است) میآموزیم—او هرگز در فیلم ظاهر نمیشود، اما سقوط او از اوج اغلب توسط مردم محلی به عنوان نمونهای از سرنوشت تاریکی که در نهایت در انتظار زنان هم نوع اوست، ذکر میشود. به تدریج، مشکلات مرضیه در این زمینه ابعاد عمیقتری به خود میگیرد.
فیلم سه رخ که توسط امین جعفری از طریق لنزی فیلمبرداری شده که رنگهای گرد و غباری نور آفتاب و افقهای بیپایان پیش روی جادههای باریک روستایی را ثبت میکند، با پایانی شگفتآور مثبت، اما باز در آخرین نما به پایان میرسد. پناهی نمیتواند از به رخ کشیدن خوشبینی در هر کجا که آن را میبیند، خودداری کند—او اجازه میدهد با وجود همه مشکلات، بر فراز همه چیز اوج بگیرد.

نویسنده و ایده پرداز
متولد 1361
ساکن تهران
کارشناسی گرافیک
کاردانی فیلمسازی (انیمیشن)
• عضو خانه سینما و آسیفا ، خانه حمایت از فیلم کودک و نوجوان و …
• عضو گروههای ایده پردازی و تیم خلاقیت و اتاق فکر شرکتهای تبلیغاتی و سازمانهای مختلف در طول 20 سال گذشته.
• نویسنده داستان ، شعر و فیلمنامه انیمیشنهای کودکان از جمله ترانه های حسنی و …
• کار به صورت پروژه ای در زمینه نویسندگی (شعر ، داستان ، فیلمنامه کوتاه و بلند و سینمایی کودک و بزرگسال- انیمیشن و رئال) در قالب همکاری با گروههای نویسندگی مختلف .
• چاپ اثر در نشریات مختلف در زمینه شعر و داستان کودک از جمله ماهنامه سروش کودکان، عروسک سخنگو و …
• تدوین نماهنگ های تلویزیونی و مصاحبه صدا و سیما ، در برنامه دریای جان ، شبکه ۴ سیما، تابستان ٨٩
• تدوین ویژه برنامه تلویزیونی روز جهانی فلسفه ، شبکه ۴ سیما ، آبان 89
• نایب دبیر کانون عکس و فیلم دانشگاه الزهرا و برگزاری جلسات نقد و بررسی فیلم و انیمیشن سالهای 84 تا 87 .
• مدرس انیمیشن و نقاشی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
• مدیر برنامه ریزی و مدرس انیمیشن در جشنواره 4 روزه ” کودک، خلاقیت، محیط زیست” موزه دارآباد در سال 92
• مدیر ایده پردازی و برنامه ریزی شرکت “آرکا ایتوک” و فعالیت مستمر در زمینه کارآفرینی و مشاوره و ایده پردازی از سال 92
• مدیر ایده پردازی و اجرایی سایت و پیج سینمایی
جوایز و افتخارات :
• نویسنده برگزیده جشنواره حیات سال 95 به داوری آقای هوشنگ مرادی کرمانی و چاپ کتاب با عنوان “قلپ قلپ قلپ” با موضوع آب
• نویسنده منتخب مجموعه داستان های 15 کلمه ای جشنواره نویسندگی ادبیات اقلیت با موضوع کودکان کار و چاپ اثر در کتاب ” شاهزاده کوچولو در مترو ”
• برنده جشنواره جایزه انگشت جادویی پاییز 97 با داستان “قاشق چوبی”
• شرکت در استارت آپ ویکند رویداد خلق ایده فیلمنامه نویسی مهرماه 97 و انتخاب طرح اولیه در بین 20 اثر منتخب.